کریستوفر نولان یک شعبده باز رویاساز
در فیلم پرستیژ، کریستین بیل که یک شعبده باز است به یک شعبده باز همکار میگوید: " به هیچ وجه راز و رمز شعبده خود را لو نده. به محض این که آن را لو بدهی، دیگر برای مردم ارزش نداری. "
این دیالوگ، آشکارا وضعیت شخصی کریستوفر نولان را نشان میدهد. او که تاکنون کمترین مصاحبه را با مطبوعات داشته، عملا به مخاطب خود پیام میدهد که تمایلی ندارد کسی وارد حیطه شخصی اش شود. او در گفتگویی گفته وقتی فیلم می سازد ترجیح می دهد تماشاگرانش به فیلم توجه کنند تا آن که بیوگرافی سازنده آن را مد نظر داشته باشند. به عبارت دیگر آنها به جای تماشای فیلم و دیدن وضعیت شخصیت های آن، مرتب تصویر فیلمساز را در ذهن خود تداعی کنند. شاید به همین دلیل است که ما اطلاعات زیادی از زندگی خصوصی نولان نداریم، اگرچه به این هم باور داریم که زندگی شخصی نولان با درجه و کیفیت موفقیت او ارتباطی ندارد. بنا بر این وقتی او تمایلی ندارد که در زندگی شخصی اش کنکاش کنیم، برای چه باید بیوگرافی او را زیر و رو کرد. بهترین گواه برای برشمردن دلایل موفقیت چنین فردی، فیلم های اوست.
به کوتاهی میتوان در باره گذشته کریستوفر نولان چنین گفت: او در سال 1970 در لندن متولد شد. سپس در کالجی در لندن، ادبیات انگلیسی خواند اما بعدتر به فیلمسازی روی آورد. او بعدها به امریکا رفت و پس از ساخت چند فیلم، جایگاهی درخور در سیستم فیلمسازی آمریکا پیدا کرد، به گونه ای که امروز او را با استانلی کوبریک قیاس می کنند. اما به واقع مهمترین دلیل موفقیت او چیست؟ او در گفتگویی چنین می گوید: من حقیقتا تا الان در کارم موفق عمل کردهام؛ به مخاطب اعتماد کردم چرا که می دانستم او هم از قرارداد خوشاش نمی آید.
منظور نولان از قرارداد، تکیه به شیوه و به کارگیری قواعد سینمای کلاسیک است. نولان از همان ابتدا کوشید این شیوه را دگرگون کند؛ یا با ارائه داستانی متفاوت و یا با شکستن قواعد فیلمسازی؛ از روایت داستان گرفته تا اجرای آن در فیلم باز ساخته. برای مثال در اولین فیلم اش تعقیب، شخصیت اصلی او نویسنده ای است بیکار که با تعقیب افراد برای داستان های خود ایده پیدا می کند. آیا این نویسنده، شخص نولان نیست؟
نولان از همان ابتدا، از فیلم های سوپر هشت 8 دوره تحصیل تا فیلمهای بلند مانند تعقیب، حشره، یادآوری، بتمنها و میان ستارهای (فیلمی سه ساعته با 165 میلیون دلار بودجه)، میکوشد از موتیفهای مشترکی استفاده کند. موتیفهایی که به سرعت یادآوری مولفههای ویژهی نولان است. واقعیت این است که ما به عنوان مخاطب آثار نولان، طی بیست سال از حشره تا دانکرک، تحت تاثیر رشد شگفت آور او در عرصه فیلمسازی هستیم. علاوه بر آن او همچون یک مولف بر تصورات و جهان بینیاش از سینما و زندگی پای فشرده است. به روشنی میتوان گفت برخی از فیلم های او همچون میان ستاره ای و شوالیه تاریکی رسما جزء فیلم های کالت به شمار می روند.
از همه این ها گذشته او همچون شخصیت های فیلم پرستیژ یک شعبده باز است. او در هر فیلم با شکستن قواعد در روایت داستان، به شکلی معمایی در آثارش شعبده بازی میکند. پیچیدگی در روایت، ابهام غریب آن و رویکرد خلاقه به داستان گویی ... همگی کریستوفر نولان را نه فقط یک فیلمساز، که یک انسان دست نیافتنی می نمایاند. ما به مثابه مخاطبین آثارش در لابیرنت رویایی شعبده های او اسیریم و با همه دست و پا زدن مان نمی توانیم از آن رهایی یابیم.
در این که نولان در نقطه تلاقی هنر و صنعت یک فیلمساز موفق است، تردیدی نیست. او در جایگاهیست که می تواند گذشته از حفظ استقلال خود به مثابه یک فیلمساز مولف، خواستههای جاهطلبانه و بلند پروازانهی خود را به سینمای هالیوود و مدیران استودیوها تحمیل کند. نولان همچون یک فیلمساز مولف همه اجزای فیلمش را به دقت زیر نظر دارد. او نویسنده ، کارگردان و تهیه کننده است؛ کسی که توانسته از استقلال، قدرت و نفوذ خود در سیستم استودیویی برای ساخت فیلمهایی ـ هر بار ـ پرخرج تر استفاده کند، به گونهای که با ساخت هر فیلم جدید در چهارچوب فناوری دیجیتال (در بخش جلوههای ویژهی کامپیوتری)، توانایی و امکانات تازه ای به زبان سینما بیافزاید. یکی از مهم ترین این توانمندی ها استفاده از شیوه نمایش آی مکس است که البته ما در ایران به دلیل نداشتن چنین سیستمی در پخش و نمایش آثار، از آن بی بهره ایم. طبیعیست تماشای آثار نولان بر صفحه تلویزیون، یا پرده سینماهای کشور ـ بدون امکان آی مکس ـ موجب میشود که ما عملا بخش عمدهای از منویات ذهنی یک فیلمساز درجه یک و شاگرد خلف کوبریک را از دست بدهیم.
در شرایطی که این روزها بسیاری از سینماگران برای فیلمسازی، امکانات و تمهیدات دیجیتال را به کار می گیرند، نولان اما برای فیلمبرداری، از نوار سلولوئید و فیلم 35 میلی متری استفاده میکند؛ آیا این حرکت گونهای تلاش برای دستیابی به معنای سینمای اصیل به حساب نمیآید؟ این که فیلم باید یک چیز خارق العاده باشد تا به ذات خود نزدیک شود؟
و آخر این که: او حاضر نشده همچون برخی از همکارانش یک فیلم برای استودیو بسازد، تا بفروشد و فیلم بعدی را با حساسیت های هنرمندانه بیشتری برای خودش بسازد. او اعتقاد دارد اگر شرایطی پیش آمده تا یک فیلمِ عظیم بسازد، آن را به گونه ای می سازد که گویی یک فیلم شخصی و هنرمندانه ساخته است.
آیا آنچه که به کوتاهی در این مقاله آمد، نمیتواند دلایل و عناصر موفقیت مردی مانند کریستوفر نولان را برشمرد؟
نویسنده : رزا حسینی