حسادت، بیشتر اوقات به صورت درجهای از نارضایتی نسبت به داشتهها، برتریها، دستآوردها و ویژگیهای فرد دیگر تعریف میشود. مقایسه کردن خود با افراد دیگر، مسئلهای طبیعی است. مقایسه کردن میتواند از دوران کودکی در ارتباط با خواهر و برادر یا افراد همسن و سال شروع شود. ممکن است ما این کار را به خاطر مشاهدهی طرز برخوردی که با آنها میشود، توانایی آنها در انجام کاری خاص یا داشتههای آنان انجام دهیم. به این ترتیب، اینگونه مقایسهها میتواند نشاندهندهی جایگاهمان در میان بقیه باشد. با یوکن همراه باشید.
حسادت مانند دیگر احساسات، میتواند میزان و شدت مختلفی داشته باشد. این مسئله میتواند شکل خوشخیم داشته و به طریقی عامل مشوقی برای بهبود زندگیمان باشد. و برعکسش، این موضوع میتواند عامل مخرب احتمالی برای زندگی خودمان و دیگران هم باشد.
همچنین، میتوان بین انواع مختلف حسادت مخرب فرق گذاشت. مثلا حسادتی که به طور مداوم وجود دارد و حسادتی که به واکنشی یکباره نسبت به مقایسه جایگاه اجتماعی باشد. یکی از مطالعات انجام شده، نشان میدهد که نوع دوم از حسادت میتواند وابسته به شرایط خاص بوده و ناشی از عواملی مانند اضطراب، افسردگی، عصبانیت و به طور کلی حالت روحی منفی باشد.
حسادت به عنوان نیروی انگیزشی
حسادت میتواند به نیروی مثبتی در زندگی تبدیل شود. برای مثال، ممکن است خانهای مجلل در جایی ببینیم و با خود بگوییم که «این خانه واقعا زیباست. چه خوب میشد اگر میتوانستم در چنین خانهای زندگی کنم.» این گونه غبطه خوردن، ممکن است باعث شود تا به این فکر بیافتیم که چگونه میتوانیم چنین خانهای داشته باشیم. در این صورت، حسادت میتواند به ما انگیزهای برای پیشرفت مثبت بدهد.
این، یک نوع حسادت خوشخیم و سازنده است که ممکن است به ما در ایجاد هویت خود و مسیر زندگیمان کمک کند. این نوع از حسادت، نه تنها به ما نشان میدهد که دوست داریم چه چیزهایی داشته باشیم، بلکه به ما در شناخت ارزشها، ویژگیها و رفتارهایی که در ما وجود دارند یا دوست داریم داشته باشیم، کمک میکند.
حسادت مخرب
از سوی دیگر، حسادت مخرب، نوعی از مقایسه است که باعث میشود نسبت به داشتهها و ویژگیهای فرد دیگر، احساس حقارت کنیم. حسادت میتواند نیرویی مخرب در زندگی ما باشد. این طرز فکر ممکن است درجات مختلفی از عصبانیت را در ما ایجاد کند.
برای مثال، با دیدن همان خانهی زیبا ممکن است واکنشمان به این صورت باشد که: «چرا این آدمها چنین خانهای نصیبشان شده است؟» یا «چه چیزی باعث میشود فقط این آدمها خاص باشند؟» یا حتی بدتر اینکه «حقشان نیست چنین خانهای داشته باشند.» این افکار نشاندهندهی نوع منفی حسادت است و در آخر منجر به ایجاد حس تنفر و عصبانیت نسبت به آن دسته از افرادی میشود که چنین خانهای دارند.
چنین حسادتی زیانآور بوده و ممکن است باعث ایجاد کینه، دلخوری و بدخواهی شود. در آخر، این شرایط حس تنفر را شدت میدهد و ما نسبت به کسانی که در چنین خانههایی زندگی میکنند، احساس خصومت پیدا میکنیم. ممکن است این فکر در ما ایجاد شود که این گونه افراد لایق زندگی در چنین خانههایی نیستند و حتی بدتر اینکه آنها نباید چنین خانهای داشته باشند، باید به مشکل مالی بخورند یا خانهی آنها آتش بگیرد. خلاف حسادت خوشخیم که متمرکز بر داشتهها، ویژگیها و رفتارهای یک شخص است، حسادت مخرب بر شخص خاص تمرکز دارد.
این خواستهها میتواند ریشه در حس «شادِنفرایده» (Schadenfreude) داشته باشد که به معنای لذت بردن از رنج افرادی است که به آنها حسادت داریم. مطالعات نشان میدهد که ممکن است این احساس به تنفر یا عصبانیت نسبت به شخصی که به او حسادت داریم مربوط باشد و فکر کنیم که آنها لایق داشتههای خود نیستند.
ریشهی حسادت مخرب
کمبود اعتماد به نفس و داشتن شخصیتی متزلزل که همیشه خود کمبینی داشته و در مقایسه با دیگران خود را حقیر میبیند، دلیل اصلی پیدایش حسادت مخرب است. به این صورت که هر گونه مقایسهای باعث شدت پیدا کردن حس حقارتی میشود که مدتها قبل از مقایسه در آن شخص وجود داشته است. وجود زمینهی قبلی برای احساس خود کمبینی، به سرعت باعث ایجاد حس حسادت مخرب نسبت به دیگران میشود. دلیل آن هم این است که داشتهها، ویژگیها و یا رفتارهای دیگران به سرعت کمبودهای شخص را به او یادآوری میکنند.
علیرغم اینکه ممکن است تلاش کنیم تا حس کمبودمان را سرکوب کنیم، این گونه احساسات در هنگام مقایسه شدت پیدا میکنند. حس پایینتر از دیگران بودن، ممکن است در حالت آگاهی کامل یا در ضمیر ناخودآگاه شخص اتفاق بیافتد.
احتمال تجربهی حسادت، هنگام مقایسهی خودمان با افرادی که همسن و همجنس ما هستند، از یک طبقهی اجتماعی بوده یا میزان تحصیلات مشابهی با ما دارند، بیشتر است. برای مثال، یکی از مطالعات روی این موضوع تأکید دارد که جوانان به نسبت میانسالان هم حسادت بیشتری دارند و هم در زمینههای بیشتری حسادت خود را بروز میدهند. به نوعی انگار ما بیشتر نگران جایگاهمان در میان «همگروهی»هایمان هستیم تا اینکه بخواهیم نگران اعضای گروه دیگری باشیم. به عنوان یک فرد اول دبیرستانی، ممکن است ما بیشتر به فکر جایگاهمان میان اول دبیرستانیهای دیگر باشیم تا بین پیشدانشگاهیها. به عنوان یک دهه هشتادی، احتمال اینکه خودمان را با بچههای دهه هشتادی دیگری مقایسه کنیم بیشتر است تا با افراد دهه شصتی.
میتوان این موضوع را در مطالعهی انجام شدهی اخیر چان و جیانلینگ (Chan and Jianling) روی رسانه های اجتماعی مشاهده کرد که نشان میدهد هر چه فعالیت در رسانههای اجتماعی بیشتر باشد، احتمال افسردگی نیز بیشتر است. دلیل این مشکل هم این است که عکسهای دیگران، به جای اینکه هویت و احساسات واقعی آنها و اینکه اصلا چه چیزی باعث شده تا آن عکس گرفته شود را نشان بدهد، نشاندهندهی لحظهی خاصی در زمان است. به این طریق، ما به هنگام دیدن عکس دیگران، فقط لحظهای از زندگی آنها را میبینیم و چنین دیدگاهی به اندازهی عکس مدلها و افرادمشهور روی جلد مجلات مختلف، غیرواقعی است.
عکسها دو بعدی هستند. آنها معمولا مقدار بسیار کمی از پیچیدگی یا احساسات درونی اشخاص را نمایان میکنند. به همین دلیل با دیدن این عکسها به سرعت به این فکر میافتیم که «آنها بیشتر از من از زندگی لذت میبرند». داشتن افکاری مثل «آنها دوستان بیشتری دارند» یا «آنها شادتر هستند و به اندازهی من تنها نیستند» زمانی اتفاق میافتد که ما اعتماد به نفس پایینی داشته باشیم.
طرز فکری که باعث ایجاد حسادت مخرب میشود، اجازه نمیدهد تا فراتر از جزییات موجود در عکس فکر کنیم. این حس نمیگذارد ببینیم که در پس این عکس واقعا چه اتفاقی در حال رخ دادن بوده و احساس درونی افراد موجود در عکس چه بوده است. به این ترتیب طرز فکرمان محدود به دیدگاهی میشود که توسط افسردگی ایجاد شده است.
حسادت مخرب، قدرت را از شما سلب میکند
ادامه دادن به حسادت مخرب به جای اینکه شما را قدرتمند سازد، قدرت را از شما سلب میکند. هر بار که ما خودمان را به چنین حسادتی مشغول کنیم، در واقع زمانی که برای رفع این مشکل نیاز داشتهایم را تلف کردهایم. هر بار که این حس را سرکوب کرده و یا آن را انکار کنیم، در برابر این احساس بیشتر آسیبپذیر میشویم و به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه تحتتأثیر آن قرار میگیریم. سپس نوعی احساس ناراحتی، تنش و حتی حس حقارت در ما ایجاد میشود که آن را تقصیر دیگران میدانیم.
سپس وقتی هم که از حسادتمان آگاه میشویم، بخاطر «کافی نبودن» خود، احساس شرم میکنیم. به این ترتیب، این مقایسه تبدیل به یک چالش میشود، آن هم برای داستانی که از خودمان در ذهن داریم. بعد از آن ممکن است برای سرپوش گذاشتن به عذاب درونیمان، از احساس عصبانیت یا رفتار پرخاشگرانه استفاده کنیم. در نتیجه یادمان میرود تا با احساس کمبودمان رو در رو شویم و به راحتی کارهایی که برای حل این مشکل باید انجام دهیم را پشت گوش میاندازیم.
تعداد زیادی از مراجعهکنندگان من، بعد از مدتی به این نتیجه میرسند که دلیل حسادتشان این است که فکر میکنند طرف مقابل به اندازهی آنها مشکل درونی ندارد. جملاتی مثل «آنها به اندازه من افسرده نیستند»، «مطمئنم آنها به اندازه من بین مردم احساس مضطرب بودن نمیکنند» و «من باید سخت تلاش کنم تا حالم را خوب نگه دارم ولی آنها نیازی به این کار ندارند» فقط چند مثال از حرفهایی است که این افراد راجع به حسادتشان تکرار میکنند.
آنها فقط زمانی موفق به ایجاد تغییر مثبت در طی جلسات مشاوره میشوند که بتوانند این حسادت مخرب و خشمی که همراهیشان میکند را کنار بگذارند. آنها بالاخره متوجه میشوند که خودشان باید تغییر را انتخاب کنند.
انتخاب
این انتخاب زمانی اتفاق میافتد که نسبت به حسادت مخرب خود آگاه باشیم و تصمیم بگیریم تا آن را به حسادت خوشخیم و انگیزشی تبدیل کنیم. این تصمیم سازنده، زمانی گرفته میشود که دیدگاهی سازنده داشته باشیم.
در ابتدا تلاش برای تغییر ممکن است با ناراحتی و اندوه زیاد همراه باشد. برای رسیدن به این هدف، اول باید این حقیقت را بپذیریم که هر کاری هم که بکنیم، همیشه افرادی وجود دارند که از ما باهوشتر، بلندقدتر، ثروتمندتر، جذابتر و با اعتماد به نفستر هستند و داشتههای بیشتری نسبت به ما خواهند داشت. همچنین همیشه افرادی خواهند بود که اعتماد به نفس کافی به هنگام مقایسه خود با دیگران دارند. این واقعیتی است که همهی ما چندین بار در زندگی با آن مواجه خواهیم شد. اینها همه برای ایجاد انعطاف پذیری کافی برای مواجهه با مشکلات پیش رو و کسب موفقیت در زندگی لازم است.
برای لحظهای خودتان را در میان گروهی از افرادی تصور کنید که بر حسب یک ویژگی خاص مثل قد، وزن، ظاهر، ثروت یا هوش ردهبندی شدهاند. هر کدام از این ویژگیها را هم که انتخاب کنید، همیشه افرادی خواهند بود که جلوتر از شما و همچنین پشت سر شما قرار دارند. ممکن است به این نتیجه برسید که برای بالا بردن اعتماد به نفس و احساس کمبود نکردن، باید به افراد پشت سر خود نگاه کنید. شاید هم از آن دسته از افراد باشید که بیشتر درگیر افراد جلوتر از خودشان هستند.
تمرکز بیش از حد روی افراد پیش رو یا پشت سرتان، باعث کاهش شادی در شما خواهد شد. وقتی به پشت سرتان نگاه کنید، همیشه باید متکی بر احساس برتری نسبت به آنها باشید تا شادی را احساس کنید. همچنین، اگر به افراد جلوتر از خودتان با حسادت مخرب نگاه کنید، این کار فقط باعث یادآوری حس کمبودتان میشود.
البته این نوع از حسادت را نباید با حسی که به شما نشان میدهد تا برای موفق شدن باید چه کارهایی انجام دهید و چه ارزشهایی را انتخاب کنید، اشتباه گرفت. نگاه رو به جلو برای پیدا کردن کسانی که به شما در رسیدن به هدفهایتان کمک میکنند و از ارزشهایتان حمایت کرده و به شما انگیزه میدهند، کاملا با حسادت مخرب فرق دارد.
چند نکته برای کمک به شما در رویارویی با حسادت مخرب
1. حواستان را هنگام مقایسه خودتان با بقیه جمع کنید.
2. در زمان مقایسه، سعی در تشخیص حسادت خوشخیم یا مخرب داشته باشید.
3. به خاطر داشته باشید که حسادت شما، نشان دهندهی احساستان نسبت به خودتان است و بسیار کم به شخص دیگر یا ویژگیها، دستآوردها، داشتهها و رفتارهای او مربوط میشود.
4. به یاد داشته باشید که اعتماد به نفس واقعی و مثبت، فقط با کار کردن روی خودتان به دست میآید.
5. بدانید که اعتماد به نفس واقعی، از راه مقایسهی خودتان با خودتان بهدست میآید.
6. اعتماد به نفس مثبت را از طریق پیشرفت مهارتهایتان، انعطافپذیری در برابر مشکلات زندگی و محبت به خودتان، در خود افزایش دهید.
7. آگاه بودن نسبت به انتخابهای شخصی را تمرین کنید. این کار به شما در تبدیل حسادت مخرب به واکنشهای خوشخیم کمک میکند.
8. این مسئله که ممکن است شما از مزیتهایی برخوردار نباشید که دیگران از آن برخوردارند را بپذیرید. حتی اگر قبول آن برایتان سخت و ناراحتکننده باشد.
9. به جای غرق شدن در حسادت مخرب، همیشه تلاش کنید تا موانعی که سد راه شما در رسیدن به اهدافتان هستند را از میان بردارید.
مهم است به یاد داشته باشید که بیشتر ما هر از چند گاهی ممکن است حسادت را تجربه کنیم. نکتهی اصلی اینجاست که آیا این حسادت، خوشخیم است یا شکل مخربی دارد. اگر حسادت شما از نوع مخرب بود، به خودتان یادآوری کنید که لازم نیست حتما به تنهایی با این مشکل رو به رو شوید. سعی کنید از کسانی که ممکن است راه چارهای به شما نشان دهند، کمک بگیرید. این افراد میتوانند دوستان شما، اعضای خانواده یا مشاوران حرفهای باشند.
منبع: PsychologyToday